خنده هایم عجیب تب دارد سدی از گریه در عقب دارد همه شب اگر به شعر می کوبد از رنج و غمش به یار میگوید چون او را بی قرار می بیند هنوزهم در انتظار می بیند چندی ست اظطراب هم دارد با اینکه قرص خواب هم دارد در این...
حال من حال مریضی است که در کشتن او درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند!