شب جمعه است و حالم، این چنین است: نهان، در خانه ی جان، غم نشین است؛ تمامم خفته در دنیای غمها، مرا بستر، غمی، بغض آفرین است. شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
پنج شنبه شد و مقبره ی تنگ دلم تنگ تر شد... کجایی بابا؟
پنج شنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است.
هوای پنج شنبه ها همیشه آلوده ی جای خالی خیلی هاست...