عاشقیت دل من را دفتری کرده است هر روز بربرگهایش مینویسم هراس دارم آن روزی را که دفتر قلبم تمام شود چه کسی خاطره هایت را خواهد نوشت
موج زلفت کشتی چشمان من را دل بِبُرد ترسم از روزی که پهلو گیرد او، در ساحل آبهای تو