می خوام یه قلک بسازم از دلم که وقتی که صبح شد که رد شد تمام بد دلی ها تمام دلخوری ها تمام لحظه هایی که سر شد به ترس و به وحشت از اینکه یار نباشه رفیق و پا نباشه به عهدش وفا نباشه همه تلخیا رو بقچه کنم...
اگر دارید به زبان بیاورید! که بازى نمیکنید، از باختن با اشاره میخواهید بفهمانید واقعاً دارید و به زبان نمى آورید. از راه میرسد که تکه کلامش است مى آید، مى گوید، مى برد دلش را و شما میمانید و هایى که در عطر پیراهنش جا مانده است...
امید تنها چیزیه که از ترس قوی تره...
پرنده ها هرگز دیرشان نمى شود. هیچ سگى ساعتش را نگاه نمى کند. و گوزنها نگران فراموش کردن تولدها نیستند! فقط انسان، زمان را اندازه مى گیرد. و ساعت را اعلام مى کند. و به همین دلیل فقط انسان است؛ که از ترسى فلج کننده، رنج مى برد! ترس تمام...