جانم بیا امشب که جاویدان و جهانگیر شویم با عشق جوان بمانیم و به پای هم پیر شویم جهانگیر
"تنهایی"مرا با اسم کوچک می شناسد معشوق وفادار من است و حواسم را پرت می کند از تمام نبودن ها من و تنهایی هر دقیقه قرار عاشقی داریم سر به شانه هم می گرییم می خندیم خاطرات ناب میسازیم عشق ، " من و تنهایی " را اسطوره خواهد کرد...