با آن که تو را گرم کند سرد مباش بر آن که تو را دهد شفا درد مباش چیزی به جهان به ز جوانمردی نیست رسوای زمانه باش و نامرد مباش
با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه، مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی...
دکان دوستی را نبند . اگر همه مغازه ها تعطیل شد، تو اما دکان دوستی را نبند. اگر همه بازار ها رو به کسادی رفت و همه سکه ها از رونق افتاد ، تو اما بازار عشق را کساد مکن و سکه جوانمردی را از رونق نینداز. اگر قحطی آب...
جهان ز چشم من ای دوست آن زمان افتاد که ماه ! ماه بلندم...از آسمان افتاد . به دشمنان قسم خورده ام قسم که دلم اگر شکست ز دستان دوستان افتاد . چه بود حکمت این چرخ واژگون که درست هر آنچه خواسته بودم به غیر آن افتاد . هم...