متن دوستی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دوستی
دوستی،
چون فانوس شبهای تار
چون بارانی نرم در کویر
چون نسیمی آرام بر دل خسته...
دستانت را که بگیرم
جهان آرامتر میشود
و در نگاهت،
میبینم تمام روزهای آفتابی را...
دلهای ما،
چون دو ستارهی هممسیر
چون دو برگ بر شاخهای واحد
چون دو موج بر ساحل امید...
اگر...
"دوستی"
میان همهمهی جهان، تو آرامش صدای منی،
نه از جنس باد و باران،
که از جنس حضورِ همدلانهای
که حتی سکوت را پر از معنا میکند.
تو دوستی هستی که قلبش، جاییست برای پناه بردن،
و من، هر بار با لبخند تو
یاد میگیرم چگونه عاشقانه زندگی کنم...
«دوستی» یعنی اینکه من بی هیچ تردیدی
تو را شایسته ی آن می دانم،
که امانت دارِ بخشی از آبرویِ من باشی.
دوستی در لحظه ای شکل می گیرد که
یک نفر به دیگری می گوید:
چی؟ تو هم؟
فکر می کردم فقط من این طور هستم.
(کافر نیستم)
چون که اهل جیفهی دنیای بی در نیستم
تشنهی پُست و مقام و میز و منبر نیستم
گرچه دارم خامهای زرّین به کف از لطف حق
در پی نام و نشان و لوح و دفتر نیستم
چون نسَب دارم ز مولایم امیرالمؤمنین
تا نفس دارم مُرید شخص دیگر...
درخت را
از میوه اش میشناسند
انسان را با کردارش...
کردار خوب
هرگز هدر نمیرود
کسی که ادب میکارد
دوستی درو میکند
و آن کس که مهربانی میکارد
عشق گردآوری میکند...
هرزمان که:
می روم ورزش کنم در پارکها،
همقدم با من بیا؛
تا منتهای یک نفس!
(دوستی)
در راه دوستی، به خباثت کمین مکن
آن دل که شاد کرد دلت را غمین مکن
کردی هرآنچه خواست دلت با من ای رفیق
از ما گذشت ؛ با دگری این چنین مکن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
در کتابخانەی زندگی
دنبال دو کتاب گشتم
اول: کتاب دوستی بی منت.
دوم: عشق بدون خیانت.
به من گفتند:
در قسمت کتاب های تخیلی دنبالشان بگرد!.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
وقتی دوستی تون به پایان رسید
راز هاتون بین خودتون بمونه
پایان دوستی ,پایان شرافت نیست .
من،
تنهاتر از تو؛
تو،
تنهاتر از من؛
رسم غریبی است:
عشق و تنهایی؛
دوری و دوستی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۹۴.
نور کوچک من
امروز که هوای اتاق گرفته بود
امروز که تمام دلم تاریک و نمور بود
امروز که سقف خانه شکسته بود و از گوشه اش آب می چکید
آمدی
به زندان انفرادی کوچکم تابیدی
با خودت نور را رقص را و شادی را آوردی
و من سرم را...
دوست کیفیتی است روحی ، که دو جسم را به هم می پیوندد و برای بقای دوستی ، دوستان باید فضیلت و ارزش یکدیگر را بشناسند و به دیده ی احترام بنگرند.
مثل تک ستاره ی روشن شب های سیاه
مثل عشق روزهای نوجوانی
مثل حریر سبز چمن روی پاهای مزرعه
مثل درخشش تمام آفتاب های اول صبح
مثل کتاب خواندن هنگام غروب
مثل اولین برگ پاییزی
مثل صدای نی لبک پسر چوپان فراز یک درخت هزار ساله
مثل هوهوی باد لا...