شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
می رقصند بر بال نسیمخنده های کودکی ام باد صبا...
ای آشنای قدیمای کوه سبزپوشپرمی کشد دلمبه اشتیاق و حسرتِ آن درّه ی عمیقدوباره پاییز استزندگی را نَفَس بکشمزندگی کنم از نوپُر کنم جامِ جانم رااز صدای صخره های خموشاز قلبِ بیشه هاتا قلبِ جنگلِ خزه پوشآه! منپژواکِ خنده های کودکی ام رادوباره می شنومدر دانه های پرطراوتِ شِمش پوشِ کوهستان! ......