شعر تو هستی که مرا غرق ترانه کرده ایی... رخوت دنیای مرا چه عاشقانه کرده ایی
خاطرات نه مجال گریز مى دهند نه رخصت خلوتى خاطرات روح تو را مى درند در رخوت سرد روزهایت چنان بارانى ات مى کنند که برگ ریزان سهم تو مى شود.