کسی جز من نمی داند قرارِ رفته یعنی چه ز بغض آسمان جویید که سارِ رفته یعنی چه زمین تشنه به خون من، کجا می دانداین کرکس برای عزت شیران شکار رفته یعنی چه شبیه صاحب مصرم که چوپانی مرا پس زد زلیخا خوب می داند وقارِ رفته یعنی چه...
رویِ زخمهایت را خوب بپوشان! گاهی همین زخمها، دوستانت را از تو دوری می کند و قندِ در دلِ دشمنات را آب... گاهی همین زخمها، از تو آدمی می سازد که یا باید همیشه سرش پایین باشد و یا همیشه به دنبالِ توضیح بگردد... دیگرانی که نمی توانند درمانت کنند،...
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند همیشه زخم زبان خونبهای زیباییست