باران پچ پچ ملایمش را به گوش زمین می زند شیشه زنجموره ی باران به ضرب قطره و من پنجه در پنجه ی چنار برای ریخته شدنم به من بگو با این همه پاییز که از تهرانم کنده شده چه کنم وقتی که نیستی میرزای من