متن زهرا آشتا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا آشتا
گر تو را دورکنم
یا بروم هجر بورزم تا ک این قصه فراموش کنم؛
لیک با دیده ی گریان و دلِ خون چه کنم...
و کسی درونِ من
فغانِ حُزن سر داده است...
شاید کسی درونم مرده است
یا شاید کسی دور می شود ز تَن...
شاید تویی باشد
یا شاید روح است از بدن..
مگر فرق هست بین تو و این روحِ حبس شده در بدن..؟
و به احترامِ آرزو های بوسیده شده
و کنار گذاشته شده
سکوت میکنم
به اندازه باقیِ سَنَواتِ عمرم...
که سینه مالامالِ این آرزوهاست...
اما تو توفیر داشته باش
رسیدنی باش...
ای حسِ به غلیان افتاده در مویرگ هایم:)
دلم آکنده از غم هاست...
تنم خسته!
سرم بازار مسگر هاست...
ارغوانیِ خوشرنگِ دلنشین...
زردِ لیموییِ خُنَکَم!
دِلَت که گرفت؛
کفش هایت را بپوش با قدم هایم همراه شو
می رویم از این دیار
آرام و بی صدا
می رویم تا بیخیالی
دور نیست
با من بیا...