رفته ام با پا نه، اما با دلم سمت حرم روح من رفته سفر جا مانده اینجا پیکرم قسمتی از خویش را من جا نهادم سال پیش تکه ای از قلب من جا مانده پیش سرورم کاش می شد زندگی را جور دیگر زد رقم تا نباشد ،آن زیارت ،...
بنداز یک نظر که من جان به سر شدم در پشت پلک تو من مستقر شدم قیمت بده ز ناز خریدار می شوم در معبد نگاهه تو زوار میشوم اصلا اگر اجازه دهی گیر میشوم یک خادم دائم التسخیر می شوم