پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دست هایتضریح من استدست هایی کههمیشه حاجت می دهندپیشانی ات تنها جایی استبرای با خدا سخن گفتندریای ثواب است چهره ی نورانی اتای تویی که آغوشتدری است از درهای بهشتبهشت بوسیدن پای توست مادرممجید رفیع زاد...
امام رضا (ع)سلام آقای خوب و مهربونم!اجازه هست من هم زائرت شم؟ ضریحت رو بگیرم قد عمرمشده حتی یه لحظه شاعرت شم!سرم پایینه از بس بغض دارممنو مهمون آغوشت کن این باریه برگم زیر آوار غم و درد تو این برگو از این پاییز بردار!میگن هستی پناه اهل غربتغریبم من درست مثل تو آقا!به جون کفترای گنبدت کهامید من تویی از کل دنیا...هنوز رج می زنم آواره گی موگرفتار یه طوفانِ عجیبم!نمی خواد بشکنه انگار طلسممبریدم! ناامیدم! بی ن...
ضریح آینه و آباشکی بروی گونه خیسش چکید و رفتنجوا نمود و از دلش آهی کشید و رفتدر ازدحام ساحت محبوب شهر عشقبا خاک راه حضرت جانان خزید و رفتبی آنکه چشم دل بسپارد به غیر دوستحتی کبوتری به نگاهش ندید و رفتبا عطر و بوی زمزمه ی دل وضو گرفتشهدی به حول و ولایش چشید و رفتگرد ضریح آینه و آب و آفتاببا پای دل به عشق و ارادت چمید و رفتوقتی که داد بار غمش را به دوش بادحتی سبک تر از پر کاهی پرید و رفت...
رفته ام با پا نه، اما با دلم سمت حرمروح من رفته سفر جا مانده اینجا پیکرمقسمتی از خویش را من جا نهادم سال پیشتکه ای از قلب من جا مانده پیش سرورمکاش می شد زندگی را جور دیگر زد رقمتا نباشد ،آن زیارت ، عیش و وصل آخرمبا دل وجان میپریدم سوی دیدارِ تو عشقخالقم گر داده بودم ،جای پا، بال وپرماربعین باشد ،نباشم بین زوارت "حسین "عکی تحمل میکنم ،کی میشود من باورمساقیا،جامی بده ما را، که این هجران سختسوخته جان مرا ،خون کرده چشم...
برای دیدنت،معتکف پنجره ام. ♡ قسم به ضریح پنجره،آمدنت را،،، -- اجابتی! (زانا کوردستانی)...
من از این دورها از پشت فرسنگ ها فاصله قلب سرخم را به سوی تو به پرواز در می آورم می آیم تا کنج شش گوشه ات آنجا که تا آسمان و ملکوت یک چشم بر هم زدن راه است ... می آیم تا در آغوش ضریحت عشق را پیدا کنم ......