کن بلانچارد: کتاب خواندن مانند نواختن پیانو است، باید قواعد نواختن پیانو را بیاموزی سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت کتاب بخوانی...
سارتر: انبوهی آدم در جهان وجود دارند که در جهنم به سر میبرند؛ زیرا سخت وابسته به داوری دیگرانند ...
آنا گاوالدا : حق اشتباه ترکیب بسیار کوچکی از واژه ها بخش کوچکی از یک جمله ، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد ؟ چه کسی به جز خودت ؟
جان لنون: صداقت برایتان دوستان زیادی پیدا نمی کند؛ ولی دوستان درستی پیدا می کند ...
برتولت برشت : مردم خیلی زیاد ایمان دارند و خیلی کم می دانند باید همه چیز را آزمود ، با دست ها سنجید و سخن از چیزهایی گفت که با چشمان خودمان دیده ایم!
النور روزولت: هیچ وقت نگران این نخواهید شد که درباره ی شما چه فکری می کنند ، اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می کنند !
تولستوی: محبت همه چیز را شکست میدهد و خود شکست نمیخورد
جورج اورول : شاید مردم بیشتر می خواهند درک شوند تا دوست داشته شوند.
شیرکو بیکس : خوب می دانم که ما ؛ هرگز سهم هم نخواهیم شد ! چونان ریل هایی که هرگز به یکدیگر نمی رسند ! دریغا که اگر بخواهیم اندکی سوی هم آییم ، واگن دل هایمان واژگونه خواهد شد ... و آنگاه خواهی دید چه نامه های عاشقانه ای...
ژوزه ساراماگو : با تو بودن را دوست دارم... گمان نکنم عبارت بهتری به جز این جمله برای بیان احساسمان به دیگری وجود داشته باشد.
محمود دولت آبادی: برای همدل خود لازم نیست همه چیز را بگویی تا او اندکی از تو را بفهمد ، بلکه کافی است اندکی بر زبان بیاوری تا او همه ی تو را دریابد ...
آرتور میلر : آدم یه عمر زحمت میکشه و یه خونه میخره بعد از اون همه زحمت مالک خونه میشه ، اما هیچکس نیست که تو خونه زندگی کنه..
ابراهیم گلستان: اصل کار و شرط اول کار، فهمیدن خود آدم است و دروغ نگفتنِ آدم به خودش. سکوت گاهی نوعی دروغ می گردد.
استیو تولتز: وقتی از دنیا کنار می کشی دنیا هم به همان اندازه از تو کنار می کشد.
کازوئو ایشی گورو : ولی فایده اش چیست که انسان هی از خودش بپرسد اگر فلان لحظه یا بهمان لحظه جور دیگری برگزار شده بود ، کار به کجا می کشید؟
جان گری: سرچشمه ی موفقیت در درون آدمی است و زمانی به آن دست می یابید که نه تنها خودتان باشید بلکه خودتان را دوست نیز داشته باشید. این امر به شما، در راهی که در پیش دارید اعتماد، خوشحالی، و نیرو می بخشد تا روند کار شما را آسان...
ویرجینیا وولف : دلش نمی خواست بمیرد ؛ زندگی خوب بود ، خورشید داغ بود اما آدم ها چه؟! خانم دالووی
ژوزه ساراماگو: رسم روزگار است دیگر، از یک دست تقدیم می کند و از دست دیگر، به زور از چنگت بیرون می کشد...
آنا آخماتووا : اگر تو موسیقی بودی ; بی وقفه به تو گوش می سپردم و اندوهم به شادی بدل می شد
بارما شریبی: آمدند، برای سرشماری روزهای خوب کسی، اما در خانه را باز نکرد بعدها فهمیدیم همه به دیدن خواب های قشنگ رفته بودند
جان گرین: همیشه، افراد ساکت را دوست داشته ام. هیچگاه نمی فهمی که در حال رقصیدن در رویای خود هستند یا دارند سنگینی بار هستی را به دوش می کشند. .
نادر ابراهیمی: وقتی زندگی مان را به یک حفره ی سیاه بسیار گود تبدیل کردیم، نباید انتظار داشته باشیم که در تهِ این حفره، عشق، مشغولِ پایکوبی و شادمانی باشد ! یک عاشقانه آرام
میلان کوندرا : در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد می کنیم. مانند هنرپیشه ای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می توان قائل شد ؟
کریستین بوبن: می توان در ازدواجی ده سال مجرد بود ! می توان ساعت ها بدون بیانِ کلمه ای صحبت کرد می توان با تمامِ دنیا خوابید و باکره بود ...