پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
۲۸ مرداد،سالروز درگذشت سیمین بهبهانیبانوی شعر و غزل ایران گرامی باد سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیماز کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیمبگذار بمانند حریفان همه چون ریگما آب روانیم که از جوی تو رفتیموصل تو به آن منت جانکاه نیرزدتا دوزخ هجر تو ز مینوی تو رفتیمچون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفتاز آن لب شیرین سخنگوی تو رفتیمای عود شبی ما و تورا سوخت به بزمیهنگام سحر حیف که چون بوی تو رفتیمزین پیش نماندیم که ...
روزی آید که دلم هیچ تمنا نکنددیده ام غنچه به دیدار کسی وا نکندوین سبک جوش گران مایه - که خون نام وی است-ره به آوند تهی مانده ی رگ ها نکندیاد آغوش کسی سینه ی آرام مراموج خیز هوس این دل شیدا نکنددیده آن گونه فروبسته بماند که اگرصد چمن لاله دمد، نیم تماشا نکندلیک امروز که سرمست می ِ زندگیمدلم از عشق نیاساید و پروا نکنداز لگد کوب ِ هوس، پیکر تقوا نرهدتا مرا این دل سودازده رسوا نکند...
چه کنم؟دل به که بندم؛به کجا روی کنم!بازگو، ای به کنار دگریخفته ی من.......
من در خطوط تو می جویم پرچین امن حمایت را......
دستِ تنهاییات را به سوی هیچکس دراز نکن ، تا منت هیچ خاطرهی اشتباهی بر سر بی کسیات نباشد ......
امشب اگر یاری کنی، ای دیده توفان می کنمآتش به دل می افکنم، دریا به دامان می کنممی جویمت، می جویمت، با آن که پیدا نیستیمی خواهمت، می خواهمت، هر چند پنهان می کنمزندان صبرآموز را، در می گشایم ناگهان؛پرهیز طاقت سوز را، یکسر به زندان می کنمیا عقل تقوا پیشه را، از عشق می دوزم کفنیا شاهد اندیشه را، از عقل عریان می کنمبازآ که فرمان می برم، عشق تو با جان می خرمآن را که می خواهی ز من، آن می کنم، آن می کنم...