شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
زخم تبرت مانده ولی جای شکایتشادم که نگه داشته ام از تو نشانه...
درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشقشادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی️️️...
به جای وعدة یک بوسه صدجان دادم و شادم / نمی دانم گرم یک بوسه می دادی چه می دادم...
این روزها که می گذرد شادم این روزها که می گذرد شادم که می گذرد این روزها شادم که می گذرد......
گفتم مادر! گفت جانمگفتم درد دارم! گفت : بجانمگفتم خسته ام! گفت: پریشانمگفتم گرسنه ام! گفت : بخور از سهم نانمگفتم کجا بخوابم! گفت: روى چشمانماما یکبار نگفتم ! مادر!، خوبم ، شادم…!همیشه از درد گفتم و از رنج..جوانی ات رو با بچگی هایم پیر کردممرا به موی سپیدت ببخش مادردستان پر مهرت رابوسه باران میکنم...