دنیا خود هیچ ست و جهانش حبس جان های شماست! من از شهر ارواح شنیدم کله ها با خاک گفتند باد خزانِ نکبت ایام، ناگهان بر باغ و بوستان شما هم بگذرد! تو می دانی زین کاروانسرا بسی کاروان گذشت اگر نهصدو پنجاهِ نوح را هم اینجا بمانی در آخر...