شعر فلسفی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر فلسفی
من هستم
نه در گذشته
نه در آینده
همینجا
در نقطه ی اینک
نفس میکشم
پس جهان هست
یا شاید
فقط همین لحظه
اینجا
دست میکشم روی پوستم
نه گرم است
نه سرد
نه زنده
نه مرده
فقط لمس
معنا؟
ریخت روی زمین
مثل جوهری که در آب حل شد...
مرغان دریایی
به تشییع خورشید
هر غروب
کنار ساحل
سوگوار
غرق شدن نور در آب را
با بالهای سفیدشان
همراهی می کنند
آنها نمیپرسند
چه کسی در دلتنگی ساحل گم میشود
یا کدام ماهی
در سکوت
این تاریکی را مینوشد
و چرا
آسمان و دریا با هم مرثیه میخوانند
اما...
آزادی و بند، هر دو در جانِ من است/
زنجیر به دست و قفل در پایِ من است/
بر سنگِ سکوت، نقشِ پرواز زدم/
پرواز، ولی هنوز زندانِ من است/
....🍃
فیروزه سمیعی