در شهر جار بزنید که عاشقانه هایم مرز نمی شناسد از طلوع چشمانش در شرقی ترین نقطه تا غروب شانه کرده موهایش در مغربی ترین نقطه قلبم سرزمین اوست. من برای حفظ این خاک آماده جَنگم... به رقیبان بگوئید صلحی در کار نیست مگر آنکه با پرچم مشکی از خاک...
عاشقانه هایم را بخوان و بدان؛ دوست داشتن، نه عقل میشناسد، و نه منطق .. فقط یک من میخواهد، و یک تو ... ️️️