در شهر جار بزنید
که عاشقانه هایم
مرز نمی شناسد
از طلوع چشمانش در شرقی ترین نقطه تا غروب شانه کرده موهایش در مغربی ترین نقطه قلبم سرزمین اوست. من برای حفظ این خاک آماده جَنگم...
به رقیبان بگوئید صلحی در کار نیست مگر آنکه با پرچم مشکی از خاک محل دَفنم برای فتح سرزمین دلش گذر کنند.
ZibaMatn.IR