متن عاشقانه های محسنسلیمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه های محسنسلیمی
تو را نه عاشقانه نه عاقلانه نه عابدانه بلکه...
جانانه دوستت دارم
که تو جان منی
شعرهایم خیس شده؟!
بگمانم عشق جای دستانم از چشمانم سرازیر شده...
زیباترین حرف یعنی تو...
با تو ای زیباترین حرف ِ من،
میتوان تاریک ترین شبها را به مهمانی خورشید برد...
حالا ملالی نیست تنها دوری تو که می دانم یک روز،
زیباترین حرفها را با همان لبها و چشمانت با واژگان مقدس خدا
به ارمغان می آوری....
دلباز ترین محفل نابی ست که بودن باید،
و رسیده ست چنان طعم هر طعم که آنرا باید،
و چه خوش بوست شمیمی که در آن را باید،
هر کس به سر کوی تو چون می آید،
آن طعم که تو را گفتم و یابد باید،
شاید که فرشته ست...
دل که یاد نمی گیرد
دوری را
فاصله را
دل که نمیفهمد
صبر را
تحمل را
دل است دیگر...
مدام بهانه میگیرد و گلایه میکند
حق هم دارد!
جدایی بر گریبان عاشق خیمه میزند
جنگ را برپا میکند
و بغض را حاکم...
امان از نبودن ها…
در خیالات خودم
در زیر بارانی
که نیست...
می رسم با تو به خانه
از خیابانی
که نیست...
می نشینی روبرویم
خستگی در می کنی
چای می ریزی برایم
توی فنجانی
که نیست...
باز می خندی
و
می پرسی
که ....
حالت بهتر است ؟
باز
میخندم
و می گویم...
آخرین پنجره است مراقب باش!؟
نور تنها از آنجا به دلم میتابد، آخرین پنجره را باز کردی اما؛
گر ببندیش تاریکی مرا خواهد برد...
S💛M
بُگذار زمانه از حِسادت بترکد
انگشتان ِ من
چه به انگشتان ِ \ تو \ می آیند . . .