پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زندگی از بسکه ویران کرد رویای مراچای دم شد تا بنوشد خستگی های مراقسمتم ساحل شد و جان کندن آیا می شود؟می شود؟ بر من ببخشی باز دریای مراعقل و روحم را سیاهی ها به چالش می کشندمی کند پر نعش یک دیوانه شب جای مراپرسش پیچیده ام حل کردن من ساده نیستکس نمی فهمد بغیر از مرگ معنای مرافرق طوطی با کبوتر در سخنور بودن استشعر گفتن ویژگی بخشیده دنیای مراعشق نام دیگر من هست پیدایم کنید کس ندارد در همه آفاق پهنای مرا...