باران های بهاری و تو را دوست دارم دوست دارم باران بهاری و تو را و را را
من و بهار تا تو فرصت همیم صد سال به این سال ها
کجای شبانه هات چنین خلوت _مگر که در خواب_ باران هات لذت بی چتر بی کلاه...! کجای از تو مرا کشت رَشارَش ای همه وارَش! نه می رَسم به بهارانی که در تو؟... بگو! از بنفشه بگو! سرفه اش حالش؟ همیشه بهار که قهرِ باغچه کرد آیا رَسید به آب...
کلمه همه سرریز خیابان من بود
همهمه ی علف زاران حرف از باد است