آنگاه که چنان فرشتهی مرگ با عشقت، قلبم را از سینه بیرون کشیدی و با خود بردی گمان میکردم که در آشیانهی قلب خودت جایش خواهی داد! یا چون نهالی نورس با چشمهی چشمانت آبش خواهی داد و تشنگیاش را فرو نشانده و سیرابش خواهی کرد ... چه میدانستم تو...