متن فریادی از جنس خنده هایش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فریادی از جنس خنده هایش
فریادم از گوش تمام شهر شنیده میشود اما ...
حتی یک نفر هم نیست که درد بی درمان مرا بفهمد
حتی یک نفر هم نیست که بفهمد چه درد بی درمانیست
نبود کسی که عمری پشت و پناهت بوده
فقط آدم های رهگذری را میتوانی ببینی
که در یک گوشه...
در گلویم بغضی لانه کرده که هیچ گونه قصد کوچ از دیار مرا ندارد
شده درد بی درمانی که فقط
یک معجزه میتواند بفهمد این بغض چه میخواهد
بغضی تلخ و دردناک آغشته به درد و خون
فریاد میزنم
فریادی خفقان آور
فریادی از جنس سکوت تنهایی هایم
فریادی که تن ژنده پوش پنجره های چهار دیواری ام را میلرزاند
فریادی که پر پرواز پرنده ها را از آنها گرفته است
فریادی که باعث توقف عبور رهگذران پیاده روی خیالم شده است
فریادم
گوش آب را پر کرده است
دل سنگ را به درد آورده است
پرنده را از پرواز انداخته است
و خودم را از تک و تا
تو چرا ...
تو که باید بشنوی
آنقدر فریاد زده ام
که دیگر حتی خودم هم صدای فریادم را نمیشنوم
چه برسد به آن که باید مسکن این فریاد ها باشد