زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
بی پدرومادر
حرومزاده
در تمام این سال ها من با تمام وجود
به او گفته ام دوستت دارم
این اولین و آخرین جمله ایست که او از زبان من می شنود.
حتی هنگام خفه فریاد زدنم هم میان خنده های کریه و زیبایش
به او گفتم دوستت دارم!
گزاشتم آزادانه گلویم را بفشارد
که بگویم لحظه آخر را...
متن جوجو نوشت
فریادم دیگر شنیده نمی شود
حنجره ام توان ندارد
که صدا بزنم کسی را
که باید باشد اما نیست
فقط اوست که بر روی زخم حنجره ام مرهم می گزارد
فقط اوست که می تواند جانی دوباره ببخشد به ریه هایم!
ainaz8360...
متن غمگین
دلم مرگ می خواهد چرا که یک بار در دستان او جان دادم
آن مرگ تداعی گر آخرین لحظات شیرین با هم بودن است برایم.
مرگی که با دستان او رخ داد را می خواهم.
مرگی که با چشمانم به انتظارش نشستم.
مرگی که چشمانم را به روی او گشودم و اشک هایم را پاک کردم.
و د...
متن غمگین
دیدی آخرش قلبم رسوایم کرد؟!
سخت بود وقتی لگد می زدی و من حتی آخ هم نمی گفتم!
امروز ضربان نداشت خطش صاف و دیگر خالی از هر احساس...
رفته بود همان جایی که قلب تو رفت.
زیر صدمن خاک!
ainaz8360...
متن غمگین
زانو در آغوش...
تکیه بر دیوار!
شاید تنها جدار به داد فریادهایم برسد.
شاید او تنها بفهمد سرمای درونم را
دلش مانند ضمیر من یخ زده
سرما از خود ارتعاش می دهد...
مثل قلب من!
مثل فریاد های من که تمثال کوهی از یخ
در گلویم قندیل بسته ...
ainaz8360...
متن دلنوشته غمگین
راستش یکم برام جالبه متولد سرمای جانفرسام
یه سردی همیشگی ولی از دلم آتیش میباره
به زمستون که میرسم دلم میخواد ببارم
خواه و ناخواه دلم میگیره
حس میکنی تو زندگی گذشتم یکی بوده که حالا نیست
و این نبودش بدجور احساس میشه
ainaz8360 ...
متن دلنوشته
به تنهایی دیوارها آیینه بخشیدم
تا انعکاس رنج هایم هویدا باشد......
متن جوجو نوشت
آتش زنم قلبی را که ضربان گیرد با دیدَنَت!
ویران کنم چَشمی را که جادویَت شده!
من عاشقَم !
عاشقِ چشمانِ تو !
تا که تو را می بینم غرق در خنده ام !
اما ناگهان به خود که می آیم میبینم نیستی رفتی و من را میان انبوهی از شیشه قرار دادی که هر کدام ب...
متن جوجو نوشت
خیابان نفس نفس می زد، باران نزدیک که می شد از حرارت نفس ها بخار می شد.
از آسمان صدای گریه اش می آمد .
میگفت جان پدر نشد آنطور که میخواهم از تو مواظبت کنم
اما تو قول بده مرا نزد الله رو سفید کنی...
متن دلنوشته
پک میزنم به سیگار توی دستم سر سیگار میسوزد و اتش میگیرد مانند خودم که سوختم
دوباره پکی عمیق میزنم تلخی اش همراه با بوی شکلات ، آمیخته با بغضی تلخ به گلویم چنگ می اندازد و می خراشد
حالا دیگر رمقی در تن رنجورم نیست ... فقط انقدر توان دارم که با صدایی...
متن جوجو نوشت
+ میخوام برات یه داستان بگم دوست داری بشنوی؟
- اوهوم
+خب پس من میگم تو گوش کن
+یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود . . .
- وایسا وایسا برگرد عقب
+چرا چیشده من که هنوز چیزی نگفتم؟!
- دِ نه دِ دیگه نشد بازم که یکی هست و یکی دیگه نیست
+خب این...
متن جوجو نوشت
عشق قشنگترین چیزیه که هر کسی توی زندگیش تجربه میکنه و خیلی از ما فکر میکنیم در نوجوانی دچار عشق شدیم و فکر میکنیم باید بر اساس احساسات تصمیم بگیریم در صورتی که اشتباه ترین کار ممکن رو انجام میدیم .
اسم این احساس و روابط عشق نیست و ما فقط این کلمه م...
متن دلنوشته
نمیدانم نامش را چه بگذارم مرگ یا جنون ¿¡
زمانی که در صفحه شطرنج زندگی
شاهم را به ناچار به سربازان رقیبم تسلیم کردم
و اینگونه بود که در زندگی کیش و مات شدم...
متن دلنوشته
قلب که عاشق نمی شود!
قلبِ بیچاره در گوشه ی زندانِ سینه کز کرده و گاه و بی گاه متهم می شود به جرم عاشقی.
و گناه کار اصلی اما، آزادانه پادشاهی می کند!
گناه کاری که خود با خود می جنگد و در گیر و دارِ عاشقی و عاقلی، قلب بیچاره را به تپش وا می دارد.
گ...
متن دلنوشته
زندگی کردن مانند بازی با برج هیجان است
میچینی میچینی پله پله بالا میروی
و ناگهان نمیدانی در انتخاب کدام شماره اشتباه کردی
که حالا برجت خراب شده
فکر میکنی بار بعدی بیشتر تلاش میکنی
تا چینه ات را انتخاب کنی
آری زندگی یعنی پستی و بلندی
پس ...
متن دلنوشته
فریادم از گوش تمام شهر شنیده میشود اما ...
حتی یک نفر هم نیست که درد بی درمان مرا بفهمد
حتی یک نفر هم نیست که بفهمد چه درد بی درمانیست
نبود کسی که عمری پشت و پناهت بوده
فقط آدم های رهگذری را میتوانی ببینی
که در یک گوشه از داستان زندگیت خودنمایی ...
متن غمگین
در گلویم بغضی لانه کرده که هیچ گونه قصد کوچ از دیار مرا ندارد
شده درد بی درمانی که فقط
یک معجزه میتواند بفهمد این بغض چه میخواهد
بغضی تلخ و دردناک آغشته به درد و خون...
متن غمگین
فریاد میزنم
فریادی خفقان آور
فریادی از جنس سکوت تنهایی هایم
فریادی که تن ژنده پوش پنجره های چهار دیواری ام را میلرزاند
فریادی که پر پرواز پرنده ها را از آنها گرفته است
فریادی که باعث توقف عبور رهگذران پیاده روی خیالم شده است...
متن فریاد
فریادم
گوش آب را پر کرده است
دل سنگ را به درد آورده است
پرنده را از پرواز انداخته است
و خودم را از تک و تا
تو چرا ...
تو که باید بشنوی...
متن فریاد
آنقدر فریاد زده ام
که دیگر حتی خودم هم صدای فریادم را نمیشنوم
چه برسد به آن که باید مسکن این فریاد ها باشد...
متن فریاد
در خفا فریاد میکشم
فریادی از جنس سکوت
سکوتی تلخ تر از زهر خنده هایش...
متن فریاد
فریاد میزنم
فریادی آکنده از سم
سمی از جنس خنده هایش...
متن خاص