لبخند مرده ام سر راهی بی راه که چه هستم آیا که چه خواهم باشم خسته ام حزن و اندوه رفیقم هستند گریه ام بارانیست کوچه ای خلوت است جویباری پر خشم لب پنجره دل دعایی کردم که بیاید و بماند سر راهم بگیرد و بخواند آن سرود لبخند تا...