متن لحظه های بی قافیه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لحظه های بی قافیه
گرمای ظهر
تنم بوی خوابِ شیرین میداد...
بوی پوست آفتابخورده،
بوی تنِ زنده
تو گفتی:
یکی اینجا عطری پاشیده که هوا عاشق شده.
من فقط نگاهت کردم
باد بوی منو برد...
یه جور شعر بیقافیه،
که بدنم نوشته بود، نه زبانم.
متن نوشته های باران کریمی آرپناهی
متن نگاه عاشقانه
متن حسرت
متن عطر پوست آفتاب خورده
متن لحظه های بی قافیه
در حال بارگذاری...