متن نگاه عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نگاه عاشقانه
یک عالمه پروانهی در پیله پریدند
از رد نگاه تو که روی بدنم بود
تاریخ به اندازهی ده قرن تغزّل
در لحظهی خورشیدی عاشقشدنم بود
گفته بودم تماشای تو بهار را به ویرانه ی من می آورد ؟
سنجاق کردم چشمانت را، بر سر دفتر تمام شعرهایم.
نیاز به گفتن نیست.
وقتی عشقت از چشمانم سرازیر شده.
گرمای ظهر
تنم بوی خوابِ شیرین میداد...
بوی پوست آفتابخورده،
بوی تنِ زنده
تو گفتی:
یکی اینجا عطری پاشیده که هوا عاشق شده.
من فقط نگاهت کردم
باد بوی منو برد...
یه جور شعر بیقافیه،
که بدنم نوشته بود، نه زبانم.
گاهی عشق، نه فریاد میخواهد نه قول و قرار.
گاهی فقط یک نگاه کافیست؛ نگاهی که بیصدا، هزار واژه را فریاد میزند.
من تو را در سکوت دوست دارم،
در لحظههایی که هیچکس نمیبیند،
در تپشهای آرام دلم،
در خیالم که شبها به جای خواب، نام تو را مرور میکند....
بهار باشد من تو دست در دست
در چمنزاری که می کند عطرش مست
نسیمی اید پریشان کند گیسوانم را
ببافی تار تار زلف و خرمن موهایم را
بوسه باران کنی هر دم گونه های سرخم را
زینت دهی با گلها زلف و گیسویم را
ب اغوش کشی باز با...
صبح است و دلم عشق میخواهد و یک باغ سرود
از پنجره نازک خیالم تورا میبینم با یک بغل بوسه و غنچه نشکفته شده
درآغوشم گیر که سخت محتاج توام
باودم نیست بن بست نگاهت به نگاهم
و میبافم گیسهای خیالم رابا گرهی کور تا که ببندد ره این ره...
عشق یعنی...
نگهت با نگهم خورده گره.
وقتی چشمانت را میبندم،
تمام ستارههای آسمان در نفسهایت جا میمانند.
عشق تو مثل نسیم بهاریست
که بی اجازه به قلبم میوزد
و من، بیقرار، تسلیم نگاهت میشوم.
چه شد که وجودت اینگونه به جانم نشست؟
شاید چون عشق تو تنها حقیقتیست
که بی پرسش باور کردم
بی چون و...
نگاه کردی و قلبم، میان چشم تو گم شد.
چونان بهار،
شکوفا میشوم؛
وقتی که:
مهر،
میدرخشد،
در احساس نگاهت...
بیا؛ از ساحلِ قلبم، گذر کن!
کمی، از روی حس، بر دل، نظر کن!
بزن، موجِ نگاهت، بر دلِ من؛
محبّت را، درونم، بیشتر کن!
کلمه...
کلمه...
کلمه...
گاهی شعر نمی آید
بگذار سیر ببینمت...
به من بگو چگونه به دنیا نگاه کنم
و چشم هایت را نبینم؟
وقتی که دنیا
زیر مجموعه ی چشم های توست.
عشق جریانیست مداوم،
در میان چشم تو تا قلب من.
احساس، به جامِ نگهِ «تو»، دارم؛
پیوسته از این حسّ صفا سرشارم!
آیا که شود، باز بیایی پیشم؛
تا بنگری احساسِ دلِ بیمارم؟
╰⊱♥⊱╮ღ꧁ چشماט آبے تو בریاے من است
خیرـہ شو بـہ من آرزوے غرق شـבט בارم..
من میان آن سیه چشمان تو...
بارها و بارها دیده بودم عشق را...
عشق آنست که با سکوت پس زندو
با نگاهش ب آغوش کشد
ب آغوش بکش این من دیوانه را..
هم درده و
هم درمان
چشمان سیاه
تـــــــو...