متن نگاه عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نگاه عاشقانه
از وقتی که چشم تو به چشمم افتاد.
شده مهمان شبم، چشم تو و بیداری.
یک شب آمد نِگَهَم کرد و غَزَل پاشی کرد
دفترِ شعرِ مرا یکسره نقاشی کرد
تو با چشم هایت مرا بوسیدی نیازی به لب هایت نبود!
❤️
bzahakimi@
قلبم، به هوای تو زند شورِ نفس
حسّم، به جز از تو، نکند میل به کس
زیباست، نگاهی، به دلِ من که فقط
محتاجِ نگاهِ دلِ تو، باشد و بس
دل
به آهی بند است
چشم
به نگاهی...
زمانی که نگاهت از شیطنت برق میزند
گویی زندگی در رگ هایم جریان می یابد
به راستی معجزه همین جاست در نگاه تو...
چون طرف یک دختر است اینگونه توصیفش کنم:
قلبِ او مانند گلبرگهای شبنم نازک است
از ثمر آن موی تو،یک مخمل نرمینه است
یک نگاهت ارزشِ صد باره دیدن میدهد
خنده ات جان گیردُ جانی دوباره میدهد
خدایا نگاش کن چجوری میادش.
منو کشته اون صورت ناز و ماهش.
نمیدونه انگار دلم بد میخوادش.
تا هر جا که باشه با چشمام میپامش.
نمیدونه چشماش عجب حالی داره.
صداش جنس ارامش خاصی داره.
نگاش وای نگو دل واسش پاره پاره.
تو چشمای نازش چه دنیایی داره.
خدایا نگاش...
یک عالمه پروانهی در پیله پریدند
از رد نگاه تو که روی بدنم بود
تاریخ به اندازهی ده قرن تغزّل
در لحظهی خورشیدی عاشقشدنم بود
گفته بودم تماشای تو بهار را به ویرانه ی من می آورد ؟
سنجاق کردم چشمانت را، بر سر دفتر تمام شعرهایم.
نیاز به گفتن نیست.
وقتی عشقت از چشمانم سرازیر شده.
گرمای ظهر
تنم بوی خوابِ شیرین میداد...
بوی پوست آفتابخورده،
بوی تنِ زنده
تو گفتی:
یکی اینجا عطری پاشیده که هوا عاشق شده.
من فقط نگاهت کردم
باد بوی منو برد...
یه جور شعر بیقافیه،
که بدنم نوشته بود، نه زبانم.
گاهی عشق، نه فریاد میخواهد نه قول و قرار.
گاهی فقط یک نگاه کافیست؛ نگاهی که بیصدا، هزار واژه را فریاد میزند.
من تو را در سکوت دوست دارم،
در لحظههایی که هیچکس نمیبیند،
در تپشهای آرام دلم،
در خیالم که شبها به جای خواب، نام تو را مرور میکند....
بهار باشد من تو دست در دست
در چمنزاری که می کند عطرش مست
نسیمی اید پریشان کند گیسوانم را
ببافی تار تار زلف و خرمن موهایم را
بوسه باران کنی هر دم گونه های سرخم را
زینت دهی با گلها زلف و گیسویم را
ب اغوش کشی باز با...
صبح است و دلم عشق میخواهد و یک باغ سرود
از پنجره نازک خیالم تورا میبینم با یک بغل بوسه و غنچه نشکفته شده
درآغوشم گیر که سخت محتاج توام
باودم نیست بن بست نگاهت به نگاهم
و میبافم گیسهای خیالم رابا گرهی کور تا که ببندد ره این ره...
عشق یعنی...
نگهت با نگهم خورده گره.
وقتی چشمانت را میبندم،
تمام ستارههای آسمان در نفسهایت جا میمانند.
عشق تو مثل نسیم بهاریست
که بی اجازه به قلبم میوزد
و من، بیقرار، تسلیم نگاهت میشوم.
چه شد که وجودت اینگونه به جانم نشست؟
شاید چون عشق تو تنها حقیقتیست
که بی پرسش باور کردم
بی چون و...
نگاه کردی و قلبم، میان چشم تو گم شد.
چونان بهار،
شکوفا میشوم؛
وقتی که:
مهر،
میدرخشد،
در احساس نگاهت...