پا به پای من بیا دست در دست تو می مانم لیلی می شوم مجنون باش بگذار دور شویم از این شهر من بانو می شوم برای لحظه هایت تو آقای ثانیه هایم باش بیا و ببین من جور دیگر دوستت خواهم داشت مثلا باران بیاید دستت را می گیرم...
لیلی / لیلی/ لیلی ..لیلی..لیلی.. لیلی .... برگ برگش بید مجنون
هر کسے دیده مرا شاعر مجنون خوانده تو بگو ل️یلے دیوانہ شدن را بلدے؟
ای خوبتر از لیلی... بیماست که چون مجنون... عشق تو بگرداند.... در کوه و بیابانم...
پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن مدرکت جعلی نباشد ز دانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد...
گله میکرد ز مجنون لیلی که شده رابطهمان ایمیلی حیف از آن رابطهی انسانی که چنین شد که خودت میدانی عشق وقتی بشود دات کامی حاصلش نیست به جز ناکامی نازنین خورده مگر گرگ تو را؟ برده به دات کام و دات ارگ تو را؟ بهرت ایمیل زدم بیشترک جای...
از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز لیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز