مارین سورسکو: دلم به حال پروانه ها می سوزد وقتی چراغ را خاموش می کنم ، و به حال خفاش ها ؛ وقتی چراغ را روشن می کنم نمی شود قدمی برداشت ، بدون آن که کسی نرنجد !
دلم به حال پروانهها میسوزد وقتی چراغ را خاموش میکنم ، و به حال خفاشها ؛ وقتی چراغ را روشن می کنم نمی شود قدمی برداشت ، بدون آن که کسی نرنجد !
دلم به حال پروانهها می سوزد، وقتی چراغ را خاموش می کنم! و به حال خفاشها، وقتی چراغ را روشن میکنم! نمی شود قدمی برداشت، بدون آنکه کسی نرنجد!