آرزو کردم خودم را در میان خویش دریابم رَوَم پیش خودم پای کلامش سیر بنشینم بگویم از دلی آزرده حال و خسته و رنجور بگیرم نسخه ای و وارَهَم زین حالت مهجور مازیار اعرابی
همسرم همسر تنهام شریک شادی و غمهام دل هوای خونه داره بی تو من خسته و تنهام
آخرین غروب هفته لحظه تاریک و روشن توی خونه منتظر باش واسه اومدن من لباس سبز تو تن کن اون لباس سبز روشن اونیکه رنگ چشاته رنگ دلخواه تو و من