و در آن هنگام که مفتونِ شکوهِ نگاهت شدم؛ عشق معنا گرفت به راستی که زبان به چه کار آید وقتی؛ تلاقیِ دو چشم، مثنویِ هفتاد منِ دیگری ست؟! ... آمدی تا مَن زِ مَن خالی شود یک مَنِ سرکش بمیرد تا که مَن عالی شود شیما رحمانی
از تو نوشتن مثنوی هفتاد من میخواهد مرا چه به نوشتن از ن گ ا ه ت ......