چهارشنبه , ۱۹ بهمن ۱۴۰۱
از هزاران مثنوی و یک قصیده صد غزل...سیب را از شاخه ی لبخند نابت چیده ام...روشنی شادی و سرسبزی عزیزم مال تو...آسمان عشق را در چشم نازت دیده ام...بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
از روزهای سخت می آیی همیشهتفسیر کوهی! روح دریایی همیشهبا زندگی و قصه اش در جنگ بودیخورشید را با زخم های خود سرودیطوفان غم زد در خودت گاهی شکستیگاهی تو هم با بی کسی از پا نشستیآیینه ای فریاد می زد حسرتت رابر روی دوشت می کشیدی غربتت رااز خنده و از دلخوشی محروم بودیدیوارها شد شاهدت! مظلوم بودی...تنهایی ات هی زخم خورد از دست مردمرویای معصوم تو مُرد از دست مردمسردرگمی در بودنت تکرار می شدطوفان غم ها بر سرت آوار می...
بیدار مانده ام که تورا مثنوی کنماسوده تر بخواب!عزیز دلی هنوز!...
عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند.️️️...
عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تکبیتناگه، مست و مدهوشت کند..!...