مؤذن ؛ اذان بگو دلتنگی ؛ از آن بگو واژه ها حالشان کوک است و حال ما اندکی پریشان مؤذن ؛ با صدای بلند اذان می گوید و من آهسته ؛ زیر لب نام تو را صدا میزنم چه عبادتی می شود تلفیق این بندگی و عشق سر به سجده...
ای موذن بعد اتمام اذانت جان من اندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو