میهمانی میهمانی در راه است دلم این را می گوید اما پلک هایم از روی لج بازی نمی افتند
میهمانی من.. خود را یک لحظه به خود سپردم. نگاه خیره من روی یک نقطه ناخواسته، افکار مرا روی پَر سفید خاطراتم بدرقه می کرد. طعم خوب هندوانه در یک بعد از ظهر مرداد، چه جنجالی در دهان من، که به چنگال سرزنش کم کاری میکرد. صدای آرام موسیقی سنتی...