نخستین شرط عشق است آزمودن ...
سایه ی او شدم ، چون گریزم از او؟!
از لب شکرین او بوسه به جان خریده ام...
عهدِ ما با تو نه عهدی که تغیّر بپذیرد...
مرو که با تو هر چه هست می رود ...
آه از آن رفتگانِ بی برگشت ...
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما..
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد...
بی تو بودن نتوان با تو نبودن نتوان...
منم آن که یک جهان را ز غمت به باد دادم
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم...️
که مِی با دیگری خورده ست و با ما سر گران دارد...
به تو حاصلی ندارد غمِ روزگار گفتن...
عالمى را برده از یاد آنکه در یادِ من است...
دِگَرم آرزوی عشقی نیست...
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم....
فروختم به دو تا بوسه کلّ دنیا را!
من دست نخواهم برد الّا به سر زلفت
برآ از ظلمت تن تا که نور جان شود پیدا...
بی نصیبی همچو من نتوان به عالم یافتن... بخاری
با ما چه می کند دلِ از ما جدای ما...
رفتی وُ از فراقِ تو از پا درآمدم...
من آن بهتر که در عشق تو رسوای جهان باشم...
شراب با تو حلال است و آب، بی تو حرام...