چنگ را بگذار، قانون محبت ، ساز ده...
دوش در دل بوده ای امروز در جان منی️
در این هنگامه ی بی همدمی شادم غمی دارم...
من در خطوط تو می جویم پرچین امن حمایت را...
همرنگِ گونه های تو مَهتابم آرزوست
جز خرابات خیال تو مرا منزل نیست.
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت...
هم یادِ توام بس ، به تو چون دسترسم نیست...
خیالِ خواب ندارم ، مگر در آغوشت...
دلم به غمزه ربودی دگر چه می خواهی...
عشق ما را ز دل و دین و خرد دور انداخت...
چون عشق به جان رسد، ز جان بگریزد
بجز جراحتی !_مرا_از_تو_یادگاری_نیست.!
عید نمیدهد فرح! بی_نظر_هلال_تو...
بی دل و بی خویشم از من خویشتن داری مجوی...
آنکه بر لوحِ دلم نقش ابد بست تویی..
نماز عید واجب می کند بر خلق،دیدارت
عید کردیم و ز دست رمضان جان بردیم
قدح زِ هر که گرفتم به جز خمار نداشت...
هیچ آفریده ، چشم به راه کسی مباد...
من و در خاک غلطیدن، تو و حالم نپرسیدن...
ماه نو چون دیدم ابروی توام آمد به یاد....
به جز غم کس به طوفِ جانِ ناشادم نمی آید..
از شش جهت عالم ما رو به تو آوردیم