پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
صبح شود شام شود ماه شود سال شودباز من همانم که دوستت دارمباز تو همانی که دوستت دارم...
صبح آغازِ عشق است ؛آسمان خورشید را در آغوش میگیرد من تو را ،،،...
صبحیکه با لبخند تو آغاز شودشب نمیشود دیگر......
وای بر حالی که حتیواژه ای در وصف آن پیدا نشد......
همین که تو هر صبح در خیالِ منی؛ حالِ هر روزِ من خوب است.. ️️️...
صبح ، آغازِ عشق استآسمان خورشید را در آغوش میگیرد ،من تو را .. !️️️...
️با تُؤ هر بار سلام و..️با تؤُ هر صبح بهشت...خیرِ هر روزِ من از بوسه ات.. آغاز گرفت ...!️️️...
کاش در سکوتِ تو...همانقدر دوستت دارم باشد...که در اشتیاقِ من...! ️️️...
کاش،پایان یکی از این روزهاشب نباشد،تو باشی....
آه...چه حالِ خوبی داردخودم را بخواب بزنمتو بیشتر مرا صدا کنی!صبح یعنی صدای تو در جانم بپیچد... ️️️...
صبح آغاز میشوداز رقص نجوای آرامت زیرِ گوشماز نوازش داغِ دستانتبر احساسِ خواب آلوده اَمازبوسهبوسهبوسه هاچه بیداری شیرینی ست در کنار تو، صبح شدن... ️️️...
هر شبدوست داشتنتشکل دیگری ست یک شب میانِ غزل واژه می شود یک شب میانِ گریه بغلیک شب میانِ خنده سکوت ... ️️️...
جز خرابات خیال تو مرا منزل نیست....
همیشه یک دلیل هست...برای اینکه کسی را ...غیر معمولی دوست بداریم...! مثلا لبخندش...مثلا چشم هایشمثلا حرف هایش ،،،️️️...
جز خرابات خیال تو مرا منزل نیست .....
ظلم شَب را شانه ی دلدار می باید که نیست......
آمدنِ صبح ، به بوسیدنِ توست ؛خورشید که هر روزِ خُدا می آید .....
سرخوش آن حالیکه از داشتنت لبریز است...️...
تو گر گناه من شوی توبه نمیکنم ز توجام لبت بنوشم و باز گناه میکنم...
واژه ای نیست که با آن عطش عشق تو را کم بکنم......
اندوهِ تو در شعر نگنجد!رنگِ غمِ تو دوده و سنگ است...
نگاهت را نوشته ام صدایت را بوسیده امو لبخندت را سنجاق کرده ام به دلم حالا تو هرچه می خواهی نباش من با علاقه ات زنده امو با خیالت خوش،،،️️️️...
یک چیزی باید باشدکه در هجومِ شب دلت را قرص کندیک چیزی مثل آرامش نگاهشمثل امنیت شانه هایشمثل گرمای نفس هایش مثل بودنش.. ️️️...
هر شباز شاخه ی خیال لبت بوسه می چینم...
تو آن آزارِ شیرینیکه دلخواه است تکرارَتو من هر بار از هر باربیشتر دوستت دارم ... ️️️...
به هوایی که دهد مژده تو را،جان بدهم...! ...
دست تو محالی ست که به دستم نمیرسد ......
و هر کسیبه اندازه دلتنگی هایشدرگیر شب است......
اشتیاقی که مرا زنده نگه داشت تویی......
آنقدر مرا باش که حافظه اَم از تو سَر برود ......
سرخوش آن حالی که از داشتنت لبریز است...️...
آدم اگر عاشق باشدبرای دوست داشتنش،دلیل نمی آورد...چرتکه نمی اندازد! حد و مرز نمی گذارد...آدم اگر عاشق باشد،تمام قد دل می دهد......
همین که کسی باشد که نگاهت را بخواند ونسخه ی دلت را بپیچدیعنی دوست داشتنِ تو را از بَر است ....!️ ️️️...
تو اشتیاق منی برای صبح شدنکه تو را ببوسم و صبحم بخیر شود ️️️...
دوست داشتنحساب و کتاب ندارد!باید همه ی وجودت دل شودو همه ی فکرت دوست داشتن.. ️️️...
.صبح که می شودقلبم را از نو برایِ کنارِ تو تپیدن کوک می کنم این یعنی خودِ خود زندگی ...! ️️️...
اگر به عقب بر میگشتم،باز هم برای دیدنت میآمدم،باز هم برای بودنت لحظه شماری میکردم،باز هم دلتنگت میشدم...اگر به عقب بر میگشتم،باز هم دوستت داشتم،فقط به رویت نمیآوردم،تا همیشه غریبه بمانی...آدم، از غریبهها انتظاری ندارد......
صبح بدون تومگر بخیر می شوددلم جز به نگاهِ توبه هیچ آفتابی گرم نیست...️️️...
یِک خاطره داریم ویک خَروار شب؛ که هِی تکرار می شود؛ و حافظهای که هِی از تو پُر می شود؛ و جانی که هی به لَب می رسد اما دَر نمی رود......
برف هم دلیلِ عاشقانه ای ستبرای سفر به آغوشت ؛ عشق راهش را پیدا میکند ،،،...
رنگ لبخند تو بر هیچلبی نیست که نیست...
ای دورترینجز تو کسی به من نزدیک نیست...
صدایم کنبگذار در امواج صدایت دیوانه شوم...
حسرت یعنیلب مندر طلب بوسه ی تو...
غریبه است هر کس جز تو در حوالی من...
کاش به تو وابسته شدناین همه اندوه نداشت...
عشق بی فلسفه زیباست تو نخواهی دل من باز تو را می خواهد...
بعضی دوستت دارم هافقط لب مرا می خواهد و گوش تو راکه بی فاصله بگویمدوستت دارم ...
بیچاره تر از آهم وگمگشته تر از یادلعنت به هوایت که هنوزمبه سرم هست و نیفتاد...
گره ی کور دلمدست تو را میطلبد...