شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یادته اون وقتی روکه زدیم به قلب حادثه باغرورگفتم این لحظه تبدیل میشه به خاطره باچشمای زیبات میگی نه معلومه که یادم نیس میرم بیرون تانبینی چشم شده دوباره خیس ......
اون نمیدونه عشقشم من که میدونم عشقمه آخ یه نگاه سردش ترجیح میدم من به همه ......
عاشقیم و زخمیان خاطراتآلزایمر به دادمان برس...
به خدادل آلزایمر نمی گیرد!بفهمید آدم ها......