پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
رفت...بیهوده برف می آیدآسمان دیر قند می ساید...
تو سرگرمِ تماشایی ومن گرمِ تماشایتتماشای تماشایت تماشایی تماشایی ست...
تیرماه است و به شدت باد بی انگیزه است کاش بانو دامن گلدار خود را تن کنی احسان پرسا...
دوره سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بودنوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟!...
عرق نشسته به پیشانی تو.. در پی آنم که شیشه نزد تو آرم کمی گلاب بگیرم...
گرچه مثل برج ایفل استوارم من در عشقهر کجا باشی به سویت برج پیزا می شوم...
فوت خواهم کرد شمعِ کیک راچشمِ تو در حد حاجت روشن است...
من یک شب، پشت و روی لب هایت را..من یک روز آبروی لب هایت را..دور از تو چروک خورده ام بانو جانلازم دارم اتوی لب هایت را...
چه دشوار امتحانی داشتی سردار بی مأمنپدر جای پیمبر خفت و تو در بستر دشمناحسان پرساشهادت مولا امام حسن مجتبی علیه السلام را تسلیت عرض می کنم....
به آهوها بگو از راه مشهد زود برگردندرضا انگور خورده ست و کسی ضامن نخواهد شد...
پالتو گرمم نخواهد کرد.. آه جای دستش توی جیبم خالی است...
اگر چه پیکری بی سر..زمین او را بجا آوردحسینِ آل پیغمبرزمین از خون او نوشیدبه خود لرزیدسپس آماده زلزالِ آخر شدولی در لحظه آخرزمین آرام شد، اِستادبه پاس سجده سجاد...
عاشقیم و زخمیان خاطراتآلزایمر به دادمان برس...
روی قبرم چهار واژه بس است"اولین بار نیست که می میرد"......
وقتی که آتش در میان خیمه ها افتادهنگام غارت شد...ناگه سران کوفه لرزیدندبین وسایل نامه های خویش را دیدند...
هر کس به من خنجر زد آن را درنیاوردماین گونه آسان می شمارم دوستانم را...
گل می خرم هنوز اگر چه برای سطلتا گل فروش بو نَبَرَد که تو رفته ای...
می آیی چشم هایم غرق نور استو قلبم غرق در شور و سرور استمرا دیوانه کن با بوسه از دوردل من "کنترل از راه دور" است...
بعد از تو مهار اشک دشواربعد از تو فریب خلق آسان..هی بی تو پیاز خُرد کردم...
من بر لبانم قفل.. تا چیزی نگویماو با نگاهش حرف هایی زد.. بماند...
لبخند می زنی به من از پشت ماسک، آهعطر گل رزی تو در آن سوی پنجره...
می گفت دیگر از حسین و آب ننویسشاید نمی داند سلوک شیعیان رادرس کلاس اول ما آب باباست...
از ماجرای عشقت،رو سفید بیرون آمدند، موهایم......
گرچه خرافات است، بستم سبزه ها شاید به پایت گیر کردند و نرفتی .. ...
روی قبرم چهار واژه بس است:اولین بار نیست می میرد...
منروحم رادر شعرهایم می دمم پروانه می شوندتوبرای دفتر خاطراتتپروانه خشک می کنی!...
عمری راصرف مروارید شدن کردمتو کنار دریاصدف خالی جمع می کنی......
ماهبرکه ای ستدر آسمانکه عکس تودر آن افتاده...
از صدای توبه جمله ای دلخوشمبرای هزارمین بارشماره ات را می گیرم - لطفا پیغام بگذارید...
آفتابگردان خانه مانروزهای ابری هم باز می شودبانو!نسبتی با آفتاب داری؟...
کمی تغییر کرده امبرای شناختنمعکسم را مچاله کن!...
رهگذر داشت به لب سیگاریگفت آتش داری؟من نگاهی به دلم کردم و گفتم:آری...
دل ، شیشه بود و دوری تو سنگ و بعدِ تو در سینه، جای قلب، پر از خرده شیشه است...
سبز می پوشی کویر لوت جنگل می شودعاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می کنی...
باد دارد می برد شال تو راصد هزاران آفرین بر باد باد.. ...
باد دارد می برد شال توراصد هزاران آفرین بر باد باد.. ...
خطاطِ خطِ چشم تو،مِی را دوات کرد آنگه نوشت: مست شدن مطلقاً حرام ...
تو نیستی همه زندگیّ من پوچ است تفألی زدم و.. صفحه سفید آمد ...
حالِ من خوش نیست، دورِ خانه ام بی خود نگردبا خودت ای عید اگر "او" را نیاوردی، نیا......
مرا دوباره به آنروزهای خوب ببر سپس رها کن و برگرد من نمی آیم......
کتاب مقدس آدم برفی هایک آیه دارد:دل گرم نشو...احسان_پرسا...