سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
هیچگاهبدِ کسی نخواسته ام اما یکی هست که می خواهم هر چه زودتر آلزایمر بگیردو فردای مرا از یاد ببرداز یاد ببرداز یاد ببرداز یاد ببر تنهایی!«آرمان پرناک»...
نامم چیست؟من،یک فراموشکارمو تاریخ می گویدخودروی بی سرنشینکه پشتِ هر چراغ قرمزسبز می شود...«آرمان پرناک»...
داستان کوتاه آلزایمرپرستار سر سوزن سرنگ را داخل کاور گذاشت و توی سطل جلوی تخت انداخت. هر روز برای تزریق سرم و آمپول های پیرزن به آنجا می آمد؛ یک ساعت می نشست و بعد می رفت.امرور پیرزن احساس درد در قفسه ی سینه اش هم می کرد. فشارش را گرفت؛ طبیعی بود. نگاهی به مردمک چشم هایش کرد و گفت:- هیچی نیست حاج خانم!- هیچی نیست؟!- نه! خیالتون راحت! احتمالا قولنج کردید.- قولنج؟!- به خانم نظافت چی میگم که دیگه در و پنجره ها رو باز نگذاره! چند رو...
اون نمیدونه عشقشم من که میدونم عشقمه آخ یه نگاه سردش ترجیح میدم من به همه ......
نمی دانمخاطراتت تمام شدهیاآلزایمر مرا سفت بغل کرده...!!...
من هنوزخیابان هایی را می شناسمپُر از قدمهای توکاش آلزایمر زودتر از وقتشبه سراغم بیاید... (فروغ گودرزی)...
فردا دوباره همه چیز رافراموش می کنم!من شهروند جامعه ای هستمکه آلزایمر دارد...عباس پورعلمداری...
به من بگوکه هنگام پیریبه وقت نیاز و عجزدرست در راس الزمان آلزایمر و زانو دردهنوز هم دوستم خواهی داشت؟هنوز هم عاشقانه نگاهم خواهی کرد؟و از آدرسی که در جیب کتم پنهان کرده ای ...پلاک خانه ات خواناست؟...
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و یا کسی اورا اینجا به قصد رها کرده است. به شدت کنجکاو بودم که بدانم به دنبال چیست؟! خواستم نزدیکش شوم تاباهم به پیدا کردن آن چیز بپردازیم. اما مکثی کردم و سر جایم ایستادم. پیرمرد اصلا مرا نمی دید و حواسش جای دیگری بود. زمزمه هایش...
وقتی که پیر شدماگرآلزایمر گرفتمروبرویم بایست و فقط" یک لبخند بزن "هیچ چیز هم که یادم نیایداز نو عاشقت میشوم!!!...
چمدانش را بسته بودیم، با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود، کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک، کمی نون روغنی، آبنات، کشمش؛ چیزهایی شیرین ، برای شروع آشنایی.گفت: «مادر جون، من که چیز زیادی نمی خورم، یک گوشه هم که نشستم، نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!»گفتم: «مادر من، دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.»گفت: «کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق می کنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا، اوم، دیگه...
در شلوغ ترین خلوتِ روزهایم،حضور داریدر شهری با کوچه های آلزایمر گرفته! (زانا کوردستانی)...
- آلزایمر۲:آی ی ی ی،،،گمانم ناوی ام،سوخته میان پاره آهن های سانچی!یا که آن دخترِ نو بالغ --بخت برگشته،،،برای جوریِ اندک جهازش می کرد در پلاسکو، --خیاطی!شایدم،یکی از صد و چند تن --مسافرانِ اوکراین!افتاده به پای مرگاز تیر تک تیراندازهای داعش در اِدلب!من کی ام؟!آزاد؟یا که بسته بالی --یک پرنده!میان میله های س...
- آلزایمر ۱:آلزایمرم که بیدار می شودنمی دانم امروز، دیروز است!یا که دیروز، فردا!!!به گمانم قرن هاست که ماه های سال را --خورشید می دانم!قرص هایم، لب طاقچه ست؛می خورم وُ --شاید می خورانندم!تا به خودم بیایم، اما!!!من کی ام؟!چه توفیر دارد!؟کولبری باشم در کوردستان،یا زباله گردی --آویزان سطل های خیابان،امنیه ای در مرز، یا رفتگری در شهر......
عاشقیم و زخمیان خاطراتآلزایمر به دادمان برس...
بپرس دوستم داری؟بگذار بگویم من؟شما را؟به جا نمی آورم!ولی...شما چقدر زیبایید!به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟لبخند بزنبگو با کمال میلبیا دوباره برای اولین بار ببینمت!در همان دیدار دلت را ببرمبگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم!باز هم عاشقت شوم!تو یک لبخند که بزنیمن هر صبح آلزایمر میگیرم و تو یک عمراولین و آخرین عشقم خواهی بود!...
پیرزنی شومآلزایمر بگیرمزنگ بزنمانگار که پسرم هستیبگویم چقدر دلم برایت تنگ است......
اگه یه روز آلزایمرم بگیرم، دستامو بگیری، تو چشمام زل بزنی و بخندی، شاید هیچی یادم نیاد، ولی دوباره عاشقت میشم️️️...
یکی از اسرار بغل اینه کهیه حالت آلزایمر طور بهت میدهوقتی میری تو بغلش کل مشکلات و بدبختیات از یادت میره......
بعلت گرانی، برای انجام آزمایش و تست میتونی زیر درخت ادرار کنی اگر مورچه جمع شد دیابت داری اگر پشه جمع شد عفونت داری اگر بوی کباب بلند شد کلسترول داریو اگر یادت رفت زیپت رو بالا بکشی آلزایمر داری...
به خدادل آلزایمر نمی گیرد!بفهمید آدم ها......
یه نوع آلزایمر هست که من فقط نسبت به تو دارم...هرکاری باهام کنی یادم میره و بازم دوسِت دارم!...
وقتى که پیر شدم اگر آلزایمر گرفتم ،روبرویم بایست و فقط یک لبخند بزن !هیج چیز هم که یادم نیاید از نو عاشقت میشوم ......