پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو را من بسکه میخواهم همه انگشت به لب ماندندملائک در شب وصل من و تو خطبه میخواندنداعظم کلیابی بانوی کاشانی...
تو را از بسکه میخواهم خودت هم در عجب ماندی هوای روی گل درسر سرود وصل می خواندیاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
امشب زمین و آسمان لبریز نور ندافلاکیان در مستی وعیش وسرورنددست فلک بر بیت حیدر گل فشاندبر گوش عالم مژده حق را رساندامشب شب وصل امیر المومنین استپیوند دو نور مقدس در زمین استامشب خدا شاهد محمد خطبه خوان استزین ماجرا خرسند قلب قدسیان استامشب علی و فاطمه هم کفو و یارند.بر عالم ایجاد عشق و اعتبارند اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
خوشحالی یعنی عروسیمون نزدیک باشه برای کسانی که عروسیشون همین روزاست...
با پارچه سپید صلح با عشقلباس عروسی دوخت و خودرا تسلیم کرد!...
هر عروس در روز عروسی سزاوار اینه که خودشو مثل یک ملکه احساس کنه...