جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
رنج،رسوایی،جنون،بی خانمانیداشتممرگ را کم داشت تنها،سفره ی رنگین من!...
گاهی آدمی دلشفقط یک دوستت دارم میخواهد که نَمیرد ...!...
زندگیگرمیدلهایبه هم پیوست استتا در آن دوست نباشد همه درها بسته است...
حکایت بارانی بیقرار است اینگونه که من دوستت دارم .........
هیچ دلم نمی خواهد زن باشم ! هی منتظر باش ...منتطر باش ...منتظر باش ......
هیچ چیز، آرامش بیشتریاز اینکهسرت تو کار خودت باشهبرات نخواهد آورد....
نگذار زخمهایت،تو را به کسی که نیستی، تبدیل کند...!...
باید آدم خیلی بزرگی باشی که بتونی بگی متاسفم....
آنکه بی یار کند،یار شود ، یار تویی...آنکه دل داده شوددل ببرد ، باز تویی...!...
هر که با مثل تواُنسش نبود، انسان نیست...
-بس که خمیازۀ فریاد کشیدم،دیریست ؛خوابهایم همه کابوس، همه فریادند…...
خلوتپرست گوشهٔ حیرانیِ خودیمیعنی نگاهِ دیدهٔ قربانی خودیم...
میگویند فردا بهتر خواهد شد…مگر امروز، فردای دیروز نیست؟دیروز چه کردید؟؟...
همه آدمها مانند «ماه» هستند؛ قسمت تاریکی دارند که هرگز به کسی نشان نمیدهند!...
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفانتبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت......
هنر عشق فراموشی عمر است، ولیخلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست...
نَگردم گِرد معشوقی که گِرد دل نمی گردد!...
از زندگی آموختمتا باکفش کسی راه نرفتم؛راه رفتنش را قضاوت نکنم…...
زمان هیچ چیزو خوب نمیکنه بهمون یاد میده چجوری با درد زندگی کنیم ....
توی زندگی حقایقی هست که میشه فهمید ولی نمیشه فهموند......
چهقدر ناراحت کننده است،وقتی توهمات یک فردبه باورهایش تبدیل میشود......
اگر روزی یکی از سیم های سازت پاره شد چنان محکم بنواز که کسی نفهمد برتو چه گذشت...
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشیچه جای واهمه تیغ از شما ورید از من!...
لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم هر چه از طعم لبسرخ تو دل کند نشد !...
در ماندهام به دردِ دلِ بی علاجِ خویش......
نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد......
مسافرخانه ای سرراهی امآنکه می آیدوآنکه می رودمسافر است!...
تو ازم دور شدی .....
تا چند کنیم از توقناعت به نگاهی......
این شهر مرا با تو نمى خواست عزیز......
سوزی که درون دل ما می وزد این بار ؛کولاک شبانه است نسیم سحری نیست......
وقتی قلبم در دل تو می تپد چه جوری از خودم بگویم...
روزها می گذرنداز میان شب هامثل انگشتان روشن تواز لابلای گیسوانت....
زندگی مثل دیکته نوشتنهمهم نیست چندتا درست داریبا تعداد اشتباهاتت قضاوت میشی...
مهربونا تنها مشکلشون اینه که فکر میکنن، بقیه هم مثل خودشون مهربونن......
درنگکسى رو قضاوت نکن، فقط براى اینکه گناهانش با گناه هاى تو فرق داره...!...
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی، دیدار دوباره است!...
عید من آن روزیست که زحمت یک سال دهقان شام یک شب پادشاه نباشد ......
بغل کن مراچنان تنگ که هیچکس نفهمدزخم....روی تن من بود٬یاتو...
️️️️️️دوریِ راه به نزدیکیِ دل چاره شود......
کیستی که مناین گونه به جددر دیار رویاهای خویشبا تو درنگ می کنم …......
شعر خواندمکه تو را از سر خود اندازمتو خودتشعر شدی در سر من افتادی...
عشق شادی ستعشق آزادی ستعشق آغاز آدمیزادی ست...
معشوق من شعر استو هر شعر وقتی نوشته میشود یک وصال است ....
نگاهت آباد ای عشق!اما،پلک بر هم زدنتخانه خرابم کرده است...
وفاداری چیز بدیه.وقتی وفادار میمونی همیشه تنهائی......
گر عشق من از پرده عیان شد عجبی نیستپوشیدن این آتش سوزنده محال است......
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد ای من به فدای دل دیوانه پسندش........
کس ندانم که در این شهرگرفتار تو نیست... هیچ بازار چنین گرمکه بازار تو نیست......