پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی هیچ کم و کاستی می فهمند. اغلب هم لبخندی چاشنی گفت وگویشان است.دوستی همیشه با سوء تفاهم همراه است، عشق خیلی بیشتر......
رفیق واقعی کسیه که تو موفقیت هات اول از همه برات دست بزنه تو غصه هات زودتر از همه به داد تو برسه و تو کسل ترین روزهای زندگیت بهت دلیل هایی برای خندیدن بده و رفیق واقعی اونیه که تحت هر شرایطی بازم رفیق تو بمونه نه فقط رفیق روزهای خوبت باشه بلکه رفاقتش رو تو تک تک روزهای سخت زندگیت هم نشون بده...
در کتابخانەی زندگیدنبال دو کتاب گشتماول: کتاب دوستی بی منت.دوم: عشق بدون خیانت.به من گفتند: در قسمت کتاب های تخیلی دنبالشان بگرد!.شعر: تافگه صابرترجمه : زانا کوردستانی...
وقتی دوستی تون به پایان رسید راز هاتون بین خودتون بمونهپایان دوستی ,پایان شرافت نیست ....
تو شاید، من ولی از یاد تو غفلت نمی کردم برای دوستی با غیر تو رغبت نمی کردم...
دوست کیست؟شخص عجیبی نیست، با دیدنش حالت خوب میشود، حتی اگر سالها ندیده باشی اش، با خنده اش، دلت میخندد حتی اگر فقط خنده اش را از پس عکس دیده باشی. دوستی با هزاران سال معاشرت ممکن است رخ ندهد و گاهی فقط با یک رودرروئی و مرور خاطرات خودش را تحمیل میکند.قرار نیست کار خاصی کرده باشد، میتواند در همین فضای مجازی باشد و حالت را خوب کند. دوستی یعنی احساست خوب شود وقتی احساس کنی هنوز احساسش در رگ های زمان جاریست.باشیم که بودنمان برای برخی همین حس ...
من،تنهاتر از تو؛تو،تنهاتر از من؛رسم غریبی است:عشق و تنهایی؛دوری و دوستی!زهرا حکیمی بافقی،کتاب صدای پای احساس،ص ۱۹۴....
اونی که گفته دوری و دوستی !یا طعم دوستی رو نچشیده یادرد دوری نکشیده......
نور کوچک من امروز که هوای اتاق گرفته بود امروز که تمام دلم تاریک و نمور بودامروز که سقف خانه شکسته بود و از گوشه اش آب می چکید آمدی به زندان انفرادی کوچکم تابیدی با خودت نور را رقص را و شادی را آوردی و من سرم را بالا گرفتم و به تاریکی فریاد زدم من نه ماه را میخواهم نه خورشید را نور کوچک خودم را میخواهم که تنها مال من باشد و به من بتابد...
دوری دوستی های کوچکو از دل میبرهولی به دوستی های بزرگ عظمت میده...
دوست کیفیتی است روحی ، که دو جسم را به هم می پیوندد و برای بقای دوستی ، دوستان باید فضیلت و ارزش یکدیگر را بشناسند و به دیده ی احترام بنگرند....
مثل تک ستاره ی روشن شب های سیاه مثل عشق روزهای نوجوانی مثل حریر سبز چمن روی پاهای مزرعه مثل درخشش تمام آفتاب های اول صبح مثل کتاب خواندن هنگام غروب مثل اولین برگ پاییزی مثل صدای نی لبک پسر چوپان فراز یک درخت هزار ساله مثل هوهوی باد لا به لای موهای گندم مثل لبخند یک عابر کوچک میان بی تفاوتی مردمتو تمام این هایی خوب تر از تمام خوب هاییستوده فلاح...
دوستی ما ،همه چیز را ثابت کردثابت کرد؛می شود برای مدت نامحدوی مهربان باشیممی شود بدون ترس از تنها ماندن خودمان باشیم رعنا ابراهیمی فرد...
آیاآنقدر دوستش داری که بگذاری فراموشت کند؟ آریا ابراهیمی...
فریبا وفی:دوستی تنها چیزی است که تمام نمی شود هر چیز دیگری هم از بین برود، دوست می ماند این یادت باشد !...
گر دمی این چرخ و فلک به دوستی، دست دهد خوشا که جان به رسیدن، تن را صلت دهد من نه آنم که تو دانی نه آنم که توخواهی من همانم که نخواهد بی کام، جان از هست دهد...
به کار دوستی ات بی غشم ، بسنج مرابه سنگ خویش که عالی ترین عیار تویی...
موریل باربری:به غیر از عشق، دوستی و زیبایی های هنر، چیز قابل توجه دیگری نمی بینم که بتواند به زندگی معنا بدهد !...
دلنوشته رفاقت و رفیقدلت که صاف باشهمهربونیت کم نباشه !روی حرف و قولت که بمونییه روزی ,یه جایی , یه جوری ... یه کسی ... یه کسی .. وارد زندگیت میشه که از یه دوست بهت نزدیکتره!تو سختی ها همدمت میشه , عصای رفتنت میشه !تو شادیها , کنارت میاد ... پا به پای قه قهه هات , بلندبلند میخندهبیافتی , میافته تا دستتو بگیره و بلند کنه !این اسمش رفاقته !و اون.. اسمش رفیقهیادت باشه رفاقت یه جاده دونفره ست..وقتی تو هم شبیه او...
رفیق جان سلام خواستم بگویم چه خوب که سر و کله ات میان روزمرگی های زندگیم پیدا شده با تو بودن یک جور عجیبی می چسبد زمستان با حضورت گرم و تابستان با نسیم خوش بودنت خنک است تو که باشی غم پاییز هم با من کاری نداردمثل بهار زیبایی ، آدم از با تو بودن لذت میبرد جان دلم ،چه خوب که همدمی چون تو دارم در سختی و آسانی های من همیشه حضور داشتی و هر لحظه با دستان گرمت یادآور می شوی که به دوستیمان وفاداری.#سحر_ح_ر...
صُبح است بیا دوباره پرواز کنیم دروازه دل به دوستی باز کنیم دیروز که رفت رفته را غم نخوریم یک روز دگر به شوق آغاز کنیم ......
آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ، وقتی روشنی چشمهایت ، در پشت پرده های مه آلود اندوه ، پنهان بود. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ، از تنهایی معصومانه دستهایت ، آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت ، و در گیر و دار ملال آور دوران زنگی ات ، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود ؟ آنه ! اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ، در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ، و آینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار تو...
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی کآبروی دوستان در پیش دشمن می بری...
دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف میدهد. - ویلیام شکسپیر...
آنکه تو را دوست دارد هرگز طعم تلخ بیتوجهی را به تو نمی نوشاند... لاادریترجمه ی فارسیِ سعید هلیچی...
ما گاهی فراموش می کنیم که برای چه از عدم تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده ایم.ما به ضیافت هستی دعوت نشده ایم تا با خود جمع کنیم و ببریم، بلکه آمده ایم تا ببخشیم و خود را پیدا کنیم.آمده ایم تا عشق را، امید را، دوستی را و نان را با دیگران تقسیم کنیم. آمده ایم تا خلأئی را پر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر می شود و بس!- اُشو- عشق پرنده ای آزاد و رها...
هر لحظه و در هر کجای این جهانمیتوان گوش هایی برای شنیدنو شانه هایی برای گریه پیدا کرد،اما آنچه به ندرت پیدا میشوددوستی حقیقی در این روزگار استکه حرف هایت را با دلش میشنوداشک هایت را با جانش میپذیردو برای خوب بودن حال تونه با زبان، بلکه با قلبش دعا میکند...
برای تو که دوستم بودی و هستی می نویسم، که تمام چیزهای دنیا تمام شدنی هستند، به غیر از دوستی.من تا به حال هزارتا رفیق پیدا کرده ام، رفیق های خوب، رفیق های جانی، ولی یک کدامشان شبیه تو نبوده اند. خاطره هایی که تو برایم ساخته ای را نساخته اند و یک جای دیگر قلبم را مبتلا کرده اند، نه آن جا که تو نشسته ای.من هنوز هم به تو فکر می کنم. به خنده های ممتدمان، به دیوانه بازی هایت، به بی نقاب بودنم در کنارت، به جاهای رفته ی زیر باران و وقت هایی که کل خان...
دوستت دارم ولی این دلیل نمی شود بعد دیدن کارهایت از تو متنفر نشوم،دوست داشتن در ذات من است و ایجاد تنفر در ذات تو،پس اگر میخواهی همیشه دیگراندوستت داشته باشن دوستی را در وجود آنها خاموش نکن......
صاف اگر باشد هوای بی غبار دوستیحال دل را می توان دریافت از سیمای هم...
من در رویای خود دنیایی را می بینمکه در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمی شمارد...زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاه هایش را می آراید.....
انسان برای آنکه حافظه اش خوب کار کند، به دوستی نیاز دارد.گذشته را به یاد آوردن، آن را همیشه با خود داشتن، شاید شرط لازم برای حفظ آن چیزی است که تمامیّت منِ آدمی نامیده می شود. برای آنکه من کوچک نگردد، برای آنکه حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گل های درون گلدان، آبیاری کرد، و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است. آنان آیینهٔ ما هستند، حافظهٔ ما هستند؛ از آنان هیچ چیز خواسته نمی شود، مگر آنکه گاه به گاه این آیینه را ...
از آنجا که در روزگار ما، دوستی از محتوای اصیل پیشین خود تهی شده است، هرگز نباید "از دوست چیزی بخواهیم که او را به زحمت بیندازد یا برایش ناخوشایند باشد." امروز دوستی "مبدل به قرارداد و احترام متقابل" شده است و نمی توان و نباید از دوست بیش از ادب انتظار داشت. - هویت- میلان کوندرا...
رفیق همونیه که همیشه برات وقت داره،توی دلتنگی،ناراحتی،خوشحالی...همیشه پایه ی اینه که برات بهترین لحظات رو رقم بزنه،وقتی تو خودتی یهویی زنگ بزنه بگه پاشو آماده شو دارم میام دنبالت...نمیذاره تنها بمونی...اسمشو میذارم معجزه ی دوستی......
آدم ها آنقدر زود عوض می شوندآنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازیو ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده استبریدهای از رمان چراغها را من خاموش میکنم...
دوستی توتنها برگ برنده ی این زندگیست.من باخته ام،نگاهم را به نگاهی که نگاهم را پژمردودوست داشتن را از یادم بُرد ودل بی او مُردپس بیا دو ستم باش،تا این دل پژمرده ،شکوفه باران غنچه ی لبانتگردد، در این باران دل تنگی....حجت اله حبیبی...
تو بر سیاه ِ تخته، سپید می نویسیشکوفه می تکانی، امید می نویسیدراین کلاس کوچک که پنجره ندارددریچه می گشایی، جدید می نویسیتو بااشاره خود چه راحت و صمیمیبرای قفل ذهنم، کلید می نویسیچه نور دلفروزی نوشته تو دارد!مگر برای خورشید رسید می نویسی؟همیشه دوستی را به حال می کشانیهمیشه دشمنی را بعید می نویسیشکوه ِ راستی را به سرو می نماییپیام خرمی را به بید می نویسیتو در شروع پاییز بهار می سراییبه روی سینه برف، نوید می نوی...
موج می زد کاش در هر گوشه از دنیای ماعطر ناب مهربانی، رنگِ خوب دوستی...
دوستی هایتان را به عشق نرسانید!به جایی که سلام دادنش، سَر حالتان بیاورد و قربان صدقه های بی منظورش، خاص شود برایتان. به جایی که عقربه ها وقتی کنارش هستید، برای گذشتن عجله داشته باشند و قهوه ها تلخ به نظرت نیایند.دوستی هایتان را به جایی که یک روز حرف نزدن با او، خُلقِتان را تنگ میکند و احوال پرسی نکردنش، حالِ خوبتان را بَد میکند، نرسانید.دوست که بمانید، لااقل کنارِ خودتان داریدش. قدِ یک تبریکِ تولد، قدِ یک گپ و چایِ عصرانه، قدِ یک شب بخیر گف...
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرماییاز راه صلاح آیم یا از ره رسوایی؟تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویمیا من به کنار افتم یا تو به کنار آییدر دوستی ات شهری گشتند مرا دشمنبر من که کند رحمت؟ گر هم تو نبخشاییزین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کسنه دسترسی بر تو نه بی تو شکیبایی...
یاد گرفته ام که هرگز عشق، محبت، رفاقت و هیچ چیز با ارزش دیگری را از کسی گدایی نکنم.چون معمولا چیز با ارزش را به گدا نمی دهند.یاد گرفته ام که همیشه آنگونه سبک بار زندگی کنم که به هنگام رویارویی با ناگزیر های سهمگین زندگی چون دوستی، عشق یا مرگ، چیز زیادی برای از دست دادن نداشته باشم... ...
زندگی آنقدر کوتاه است که گاهی حیف است "دوست داشتن" ها را دریغ کنیم...چقدر خوب میشود اگر ؛دوستی به ما حس خوبی را انتقال داد ،اگر همدم تنهایی مان شد،لبخند بر لب هایمان نشاند،و باعث دلگرمی مان شد...ما هم مهربانی را دریغ نکنیم و "دوست داشتن مان" را به زبان بیاوریم...تا بداند که بودنش چقدر برایمان عزیز است...چقدر ارزشمند است و چقدر حالمان با بودنش خوب استقدر بدانیم...آدم های خوبِ زندگیِ مان را...زمانی می فهمیم...
گاهی چقدر دلم یک رفیق شش دانگ میخواهد...کسی که به دور از جنسیت همراهت باشد،مذکر و مونث فرقی ندارد...فقط کسی باشد که بفهمد حالت را...بتوانی به دور از حاشیه و ترس از هر چیزی،تا نا کجا آبادهِ زندگی بروی..اگر کمی حد دوستی های معمولی خود را می دانستیم؛کمی دندان به جگر می گذاشتیم و احساساتمان را بیان نمی کردیمحال قضیه فرق میکرد و بهترین های زندگیمان را هنوز هم کنار خود داشتیم!می توانستیم تا سالیان دراز از دیدن حالشان؛حالمان جان بگیرد...
دوست کیست؟ دوستی چیست؟برای من که هر بار از جلوی آینه رد شدم نگاه کردم به خودم و پرسیدم: تو واقعی هستی یا من؟ تعریف رفیق کمی سخت بود، برای گریه های کودکانه و بازی با دیوار، برای خیال بافی و تنهائی ها، برای دور ماندن از آدم ها و رسمِ آدم ها.میشود اصلا دوست را ندیده باشی، کنارش اسپرسو نخورده باشی و وسط گپ به چشمهایش زل نزده باشی تا همه چیز دستگیرت شود، شاید دور بوده باشد یک عمر و ده دریا فاصله میانه تان باشد، شاید اصلا صمیمیتی نباشد اما، سکوت که...
دکان دوستی را نبند .اگر همه مغازه ها تعطیل شد، تو اما دکان دوستی را نبند.اگر همه بازار ها رو به کسادی رفت و همه سکه ها از رونق افتاد ،تو اما بازار عشق را کساد مکن و سکه جوانمردی را از رونق نینداز.اگر قحطی آب و نان آمد ، تو اما نگذار که قحطی انسان نیز بیاید.اگر محتکران خورد و خوراک را و مال و منال را دریغ کردند ؛تواما نور وشور وجان ودل را احتکار نکن.ما ورشکستگان جور روزگاریم ؛اما نباید که برنشستگان کشتی اندوه نیز ب...
محبوبِ من؛ این جهان جای کوچکی است برای دوست داشتن، قلبِ کوچکِ دیگران سراسر آکنده از داغی جهنم است که تماشا را بلد نیستند. تماشایِ دوست داشتن را، تماشایِ عشق را، تماشایِ زیستن در دوست داشتن و عاشق بودن را.محبوبِ من؛ آدمیان ترسِ از خیره شدن به زیبایی، ترسِ از تماشای به زیبایی دارند، در این هیاهوی ترس ها من تو را دوست دارم و خونِ دوست داشتنت را به جانِ رگ هایم ریخته ام تا سرودی باشد برای زیستن، سرودی باشد برای دوستی، سرودی باشد برای آزادی....
Friendship is like a BOOK. It takes few seconds to burn, but it takes years to write.*دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه*...
موریل باربری :به غیر از عشق ، دوستی و زیبایی های هنرچیز قابل توجه دیگری نمی بینم که بتواند به زندگی معنا بدهد ظرافت جوجه تیغی...
درجهان عاشق شدن یادم نبوددوستی باهیچ کس کارم نبود بعد عمری بایکی یکتا شدم فکر کردم صاحب دنیا شدمتا تو در خاطرم با دیگران بیگانه ام باخیالت همنشین بادوریت دیوانه ام...
من خوشحالم که خودم هستم؛تو هم خوشحال باش که خودت هستیچون اصلا ً شبیه من نیستیبرای همین است که ما می توانیم با هم دوست باشیمو چه خوب است دوستی دو تا آدم مثل ماکه اصلا ً شبیه هم نیستنداما همدیگر را دوست دارند......