جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
عشقمون دقیقا اونجا کلید خورد که خندیدیو فهمیدم خندت با بقیه فرق داره...
در قفل فروبسته ی غم های دل خویشآن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم...
دیگر سکوتم از رضایت نیست، آخرقفلی که بستی بر دهانم، بیکلید است.......
آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم......
کلید قلبت را به خدا بسپار......
واژ ها در دهانم قفل شده اندتا کلید را بردارمتو زنگ زده و گریخته ای !...
روزگاری است که دنبال کلیدند همهتو، ولی قفلتر باش مرا...