عشقمون دقیقا اونجا کلید خورد که خندیدیو فهمیدم خندت با بقیه فرق داره
در قفل فروبسته ی غم های دل خویش آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم
دیگر سکوتم از رضایت نیست، آخر قفلی که بستی بر دهانم، بیکلید است... .
آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم...
کلید قلبت را به خدا بسپار...
واژ ها در دهانم قفل شده اند تا کلید را بردارم تو زنگ زده و گریخته ای !
روزگاری است که دنبال کلیدند همه تو، ولی قفلتر باش مرا