آسمان؛ تب دار و باد هم؛ گشته خموش آه از این بخلی که؛ می کُند ابرِ چموش شیما رحمانی
طلوع کن میان لبهای سردم تا پاشویه کنم چشمهای تبدارت را! کنتراست سرد و گرمی دارد لبهای سرد من با هارمونی چشمهای گرم تو!