روزی اگر پَر زد ،بدون هیچ تردیدی باچشم گریان می زنم پرپر به دنبالش. رضاحدادیان
رقصنده ی سمفونی موزون باران است دل می بَرَد زیر و بم آوازِ خلخالش رضاحدادیان
آموزگار مکتب عشق است و صد معنی داده الفبای جهان را نقطه ی خالش رضاحدادیان
آیینه دارِ اتّفاق شمعدانی هاست پروانگی می روید از تقویم هر سالش رضاحدادیان
هوش از سر من می بَرَد اسب سپید شعر وقتی که می افتد به دست بادها، یالش رضاحدادیان
هرکس که لیلایی ندارد، وای بر حالش چشمان او بیدار، اما خفته اقبالش رضاحدادیان