پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خاطرات تو به سر دارم و تو تنها میرومآتش عشقت به جانم بی محابا میرومخشت خشت دل تو خانه ابلیس شدهکرده گمراه عشقت اینک تا ثریا میرومباده ی لب های تو کهنه شراب ارغواناین شراب کهنه را لاجرعه بالا میرومشرح حالم در کمند زلف تو پیچیده استچون ببری عشق من از دار دنیا میرومبرق چشمانت مرا سوزانده و خاکسترممیوزد طوفان عشقت بی سر و پا میروم...